معنی پایتخت انگلیس

حل جدول

لغت نامه دهخدا

انگلیس

انگلیس. [اَ گ َ] (اِ) انکلیس. انقلیس. مارماهی. رجوع به انکلیس شود.

انگلیس. [اِ گ ِ] (ص) در تداول (عامه) بجای انگلیسی استعمال شود. (از فرهنگ فارسی معین). || (اِخ) مردم انگلستان. (ناظم الاطباء). شعبه ای از نژاد ژرمن ساکن بریتانیای کبیر. (فرهنگ فارسی معین، اعلام).


گینه ٔ انگلیس

گینه ٔانگلیس. [ن ِ ی ِ اِ گ ِ] (اِخ) در شمال شرقی آمریکای جنوبی قرار گرفته و از مغرب به ونزوئلا و از مشرق به گینه ٔ جدید و از جنوب به برزیل محدود میباشد. پایتخت آن 83000 میل مربع و جمعیت آن طبق آمار 1958، 540هزار تن است. این سرزمین جزو مستعمرات انگلیس است که بوسیله ٔ یک حکمران اداره میشود. قسمت اعظم این منطقه جنگلی است و آبشارهای بسیار زیبایی دارد. و آنجا معادن بسیار زیادی از جمله طلا، الماس، منگنز و بوکسیت یافت میشود. و صادرات مهم آن، شکر، بوکسیت، چوب، برنج، عرق نیشکر، ملاس، زغال چوب و نارگیل است.


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

فرهنگ فارسی هوشیار

انگلیس

‎ (اسم)، (صفت) بجای (انگلیسی) (منسوب به انگلیس و انگلستان) استعمال شود. جمع: انگلیسها.


پایتخت

شهری که محل اقامت شاه یا رئیس جمهور ی هیئت دولت باشد

اطلاعات عمومی

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

فرهنگ عمید

پایتخت

شهری که مرکز سیاسی یک کشور، محل اقامت پادشاه یا رئیس‌جمهوری و هیئت دولت باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پایتخت

پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاه‌نشین، عاصمه

فارسی به عربی

پایتخت

راسمال

فارسی به آلمانی

پایتخت

Hauptstadt (f), Kapital (n)

معادل ابجد

پایتخت انگلیس

1584

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری